|
یک شنبه 15 دی 1398برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : ...
“یـاد تـو” پرچــم صلـحیست میان شـــورش این همـــه فکر .
دمدمی مزاج شده احســـاسم ، گاهی آرام ، گاهـــی بارانی ، چه بی ثبــاتم بـــــی تو !
فقط غـــروب جمعه نیســت که دلگـــیر است ، کافیــست “دلـت” ، “گــیر” باشد
بغــض هایت را برای خودت نگهدار ، گاهی “سبـک” نشـوی “سنـگین” تری
و چه احســـاس قشنـگیست که در خلـــوت خود / یاد یک دوســـت تو را غرق تماشـا سازد
دلمان کوچک است ، ولی آنقدر جــا دارد که برای هر عزیزی که دوستش داریم نیمــــکتی بگــذاریم برای همیشـــه ی عمـــــــــر
حجم خالــــــی تو را حجــم هیچکس پر نمـــیکند ، باز هــم بــگو دوســتان به جـــای ما !
اتاق تنهاییم پا به ماه اتفاق تازه ایست ، به گمــــانم یکی نبود قصـــه هــای مـــــن در راه است
نمیدانم چرا وقتی دلـــم هوایت میکند ، نفس کشیدن فراموشــم میشود ، انگار دلــم تاب هوای دیگری را ندارد
نمیدانم چرا بین این همـــه آدم پیله کردم به تو ! شاید فقــط بــا تــو پروانه میشوم !
کسی که تو را دوســــت دارد حتـــی اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشد هرگز رهایت نخواهد کرد ، او یک دلیل برای در کنـــارت مانـــدن خواهد یافت
در دیاری که تو آنجا باشـــی ، بودنت آنجــــا کافیست / آرزوهای دیــگر ، اوج بی انصافیست
در دستـــرس بودنت دیگر برایم ارزشی ندارد ، اکنون نه مشتـرک هستی نه مورد نظر
امشـب کم توقع شده ام ، آرزویم کوچک و کـــم حرف است ، هیچ نمیخواهم جز “تـــو“
آنقدر دلتنـــگتم که حتی ابلــیس بر وسعت این دلتنــــگی سجده می کند
دلتنگی هایم را به رود اگـــر گـــویم میبرد با خود / حراســـم از دریــا و مرگ ماهی هاست
ای کاش احساسی به اسم دلتنگی وجود نداشـــت که باعث بشه مزاحمت بشم !
هیچوقت آرزوی “افتـــادن” چیزی را نداشته ام حالا برای اولین بار میخواهم : “لطفا بیـــفت” ، ای زیبــاترین اتفاق زنــدگی من !
نظرات شما عزیزان: محمدرضا
![]() ساعت9:00---16 دی 1392
با سلام و تحیت
مطلب و نوشته ات بسیار زیبا و دلنشین است. امیدوارم همه مشکلات و دلتنگیهایت برطرف و برق شادی در چشمانت بدرخشد. و بقول شاعر خنده ات از شوق باشد. ارادتمند: محمدرضا ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |